-
ایران!وطنم!
1389/01/29 21:17
تا در گل تقدیر دمید آن دم را بی واژه نوشت قصه ی عالم را ایران وطنم ، روز ازل بی تردید از خاک تو می ساخت خدا آدم را *** رودیم ولـــی هم نفس مــردابیم سیلی خور این زمانه ی کج تابیم تـــاریخ به زیر آب فـــریاد کــشید : کوروش تو بپا خیز که ما در خوابیم "ایرج زبردست"
-
باران
1389/01/29 18:58
در شبی آرام و طوفانی - در شب مهتاب و بی تابی در شب سرد زمستانی - در هجوم وحشی کابوس های سرد روسی با هجوم ابرهای تیره و تاریک با صدای خشمناک رعد و برق آسمان با تو هستم آه باران با تو ای همرزم و همراه - با تو ای مهد سحر گاه - با تو ای زرین قبا با تو دارم شرح حالی پر ز رنج و پر ز نور با تو دارم نکته ها از انجمن ها - مو...
-
آزادی
1389/01/29 06:55
من که بودم؟ که بودم؟ جز بغضی فرو خورده سکوتی مبهم... حرفی ناگفته... شعری درهم... و آزادیم چه قدر کوچک بود چه قدر کوچک بود وقتی که... حصاری... تنها حصاری بیجان به راحتی،آسان آن را از من گرفت... و اندوهم... چه قدر بزرگ بود چه قدر بزرگ بود که تجربه تلخ اجبار را تحمل کرد و هیچ کس ندانست که آن زن ... آن زن که ... در حصار...
-
کار بی چرای عالم:عشق
1389/01/29 00:02
عشق تنها کار بی چرای عالم است چه افرینش بدان پایان میگیرد. معشوق من چنان لطیف است که خود را به "بودن" نیالوده است ; که اگر جامه ی وجود برتن می کرد نه معشوق من بود. "دکتر شریعتی"
-
با من تماس بگیر، خدایا
1389/01/28 19:31
هر روز شیطان لعنتی خط های ذهن مرا اشغال می کند هی با شماره های غلط ، زنگ می زند، آن وقت من اشتباه می کنم و او با اشتباه های دلم حال می کند. دیروز یک فرشته به من می گفت: تو گوشی دل خود را بد گذاشتی آن وقت ها که خدا به تو می زد زنگ آخر چرا جواب ندادی چرا بر نداشتی؟! یادش به خیر آن روزها مکالمه با خورشید دفترچه های ذهن...
-
تمام عبادات ما عادت است
1389/01/28 14:54
چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ بیایید از عشق صحبت کنیم تمام عبادات ما عادت است به بیعادتی کاش عادت کنیم چه اشکال دارد پس از هر نماز دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟ به هنگام نیّت برای نماز به آلالهها قصد قربت کنیم چه اشکال دارد که در هر قنوت دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟ چه اشکال دارد در آیینهها جمال خدا را زیارت کنیم؟ مگر موج...
-
نشان
1389/01/28 11:15
نشان فروهر زیباترین نمادی است که تا کنون دیده ام نمادی سرشار از معانی و مفاهیم ژرف که گواهی ارزنده ای است برای خردمند بودن و هوش سرشار ایرانیان باستان و اعتقادات قوی آنها امروز کتاب الکترونیکی تقدیمتان میکنم برای آشنایی بیشتر با این نشان زیبا دانلود فایل پی دی اف "فر و هر"
-
ما زنده ایم
1389/01/28 07:42
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
-
برای خودم باران
1389/01/27 21:08
تا آخرین ستاره ی شب بگذرد مرا بی خوف و بی خیال بر این برج خوف و خشم بیدار می نشینم در سرد چال خویش شب تا سپیده خواب نمی جنبدم به چشم *** شب در کمین شعری گمنام و نا سرود چون جغد می نشینم در زیج رنج کور می جویم اش به کنگره ی ابر شب نورد می جویم اش به سوسوی تک اختران دور *** در خون و در ستاره و در باد ، روز و شب دنبال...
-
او خواهد آمد
1389/01/27 18:54
و "ایرج زبردست" چه زیبا می سراید: ترسم که ز خیل حق کنارش بزنند صد زخم به یازده تبارش بزنند آن معجزه ای که انتظارش جاری ست ترسم که بیایید و به دارش بزنند * به یاد غروب های جمعه ای که برای نبودنش اشک میریختم گرچه حالا هم در نبود وجودش ابری ام و میل باریدن دارم ولی این اشک من با آن اشک 4 سال گذشته فرق اساسی...
-
با حافظ
1389/01/27 08:15
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
-
خورشید آرزو
1389/01/27 00:18
بیمار خنده های توام بیشتر بخند خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب
-
سر و سنگ
1389/01/26 08:16
سر به سنگی می زدم فریاد خوان پاسخم آمد شکست استخوان سنگ سنگین دل چه می داند که مرد از چه سر بر سنگ می کوبد به درد او همین سنگ است و از سرها سر است سنگ روز سر شکستن گوهر است تا چنین هنگامه ی سنگ است و سر قیمت سنگ است از سر بیشتر روزگارا از توام منت پذیر گوهر ما را کم از سنگی مگیر هر که با سنگی ز سویی تاخته ست سایه هم...
-
خداوندا
1389/01/25 17:47
شعر زیر را خیلی دوست دارم چون زبان حال من است همیشه فکر میکردم از "دکتر شریعتی" است ولی امروز فهمیدم شاعر آن "کارو" است. درود بر شما باران خداوند ا اگر روزی بشر گردی زحال بندگانت با خبر گردی پشیمان می شدی از قصه خلقت از اینجا و از آنجا بودنت ! خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر به تن...
-
نوسفرم
1389/01/24 17:49
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
-
دو هدیه
1389/01/24 13:14
دو ویدئو از کنسرت اخیر استاد شجریان تقدیم به شما نازنینان نیک سرشت آریایی پرتاب گل از سوی استاد شجریان به حضار کنسرت اجرای تصنیف "رزم مشترک" منبع:وبسایت " شجریانی ها "
-
تمام
1389/01/24 12:56
به من بگو در این منزل بی نشان تا کی به اسم آینه از خشت خام سخن خواهی گفت؟ دیری ست دیوار کج از مسیر ثریا به ویرانی ویل المکذبین رسیده است به من بگو، از کاروان بی واژه چه می بری؟ جز غارت خیالی، که خبر از غفلت بی فردای تو می دهد. تو چه می دانی از اندوه ماران و، از این شب پر ملال به خدا آتش زیر خاکستر است این خرمن بی خار...
-
پرسش
1389/01/24 07:50
گیرم که این درخت تناور در قله ی بلوغ آبستن از نسیم گناهی ست اما ای ابر سوگوار سیه پوش این شاخه ی شکوفه چه کرده ست کاین سان کبود مانده و خاموش ؟ گیرم خدا نخواست که این شاخه بیند ز ابر و باد نوازش اما این شاخه ی شکوفه که افسرد از سردی بهار با گونه ی کبود ایا چه کرده بود ؟ "دکتر شفیعی کدکنی"
-
از سعدی
1389/01/23 20:03
آن که چون پسته دیدمش همه مغز پوست بر پوست بود همچو پیاز پـــــــارســــــایــــــان روی در مخلـــوق پشت بر قبلــه میکننــد نمـــاز ؛؛سعدی؛؛
-
کنسرت استاد در لندن
1389/01/22 20:12
عکس ها از بلاگ همایون شجریان
-
حافظ نامه
1389/01/22 15:56
باشد که کلام عروس و معنی داماد بماند و جشن این ازدواج را حافظیان بر پا دارند . *** ای حافظ قدسی تو را لسان الغیب نامیده اند. و سخندانان ارزش کلامت نشناخته اند. تو را لسان الغیب می نامند زیرا چون ابلهان درباره ات می اندیشند تا شراب آلوده ی خود به نام تو سرکشند تو اما لسان الغیب نابی زیرا تو را در نمی یابند زیرا بی آنکه...
-
دختران مهر و پسر آفتاب(خواهر زاده هایم و برادر زاده ام)
1389/01/22 13:28
" غزل " عزیزم شاه بیت غزل زندگی ام غزال غزلهایم غزل حافظ " روناک " دختری به روشنای خورشید دختری که اهورا به ما بسی لطف ها کرد و او را به ما هدیه داد روناک زیبایم " ساغر " هستی من زیبا و مهربانم دختری که وقتی لبخند میزند زیبایی و مهربانی اهورا مزدا را در خنده های شکرینش می بینم دختری که...
-
بین که چونم
1389/01/22 08:40
مرا پرسی که چونی بین که چونم خرابم بیخودم مست جنونم مرا از کاف و نون آورد در دام از آن هیبت دوتا چون کاف و نونم پری زاده مرا دیوانه کردهست مسلمانان که می داند فسونم پری را چهرهای چون ارغوان است بنالم کارغوان را ارغنونم مگر من خانه ماهم چو گردون که چون گردون ز عشقش بیسکونم غلط گفتم مزاج عشق دارم ز دوران و سکونتها...
-
بخشهایی از منشور پاسارگاد کوروش کبیر
1389/01/21 10:18
پروردگارِ زمین و آسمان گواهِ گفتارِ من است که هرگز با دیوان و ستمگران همداستان نبودهام و در زندگی جز خرسندیِ مردمان هیچ نخواستهام و در زندگی جز شادمانیِ مردمان هیچ نخواستهام روشنایی سِپَند و ستارگانِ سهی گواهِ گفتارِ مناند. من نیز روزی تَن اندر این خاکِ خسته خواهم کشید. به راستی چه میماند از آدمی جز چراغی روشن به...
-
رباعی
1389/01/17 10:18
بر خاک چه نرم می خرامی ای مرد آنگونه که بر کفش تو ننشیند گرد فردا که جهان کنیم بدرود به درد آه آن همه خاک را چه می خواهی کرد ؛؛فریدون مشیری؛؛
-
مهمانی دنیا
1389/01/16 22:14
من به مهمانی دنیا رفتم: من به دشت اندوه، من به باغ عرفان، من به ایوان چراغانی دانش رفتم. رفتم از پله مذهب بالا. تا ته کوچه شک ، تا هوای خنک استغنا، تا شب خیس محبت رفتم. من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق. چیزهایی دیدم در روی زمین: کودکی دیم، ماه را بو می کرد. قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می زد. نردبانی که از آن...
-
من م س ل م ا ن م
1389/01/16 14:45
من مسلمانم . قبله ام یک گل سرخ . جانمازم چشمه ، مهرم نور . دشت سجاده من. من وضو با تپش پنجره ها می گیرم. در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف . سنگ از پشت نمازم پیداست: همه ذرات نمازم متبلور شده است. من نمازم را وقتی می خوانم که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو . من نمازم را پی "تکبیره الاحرام" علف...
-
پروردگار مست
1389/01/16 10:52
پروردگار مست که مست از شراب شد کار از همان دقیقه ی اول خراب شد آدم بیافرید که آدم بماند در این جهان آدم نشد که مایه ی رنج و عذاب شد صد نقشه ها کشید که با عشق سر کند اما تمام نقشه های قشنگش بر آب شد بر وی خرد بداد که داند جهان را که آفرید اول بلای خودش گشت خرد سوال کرد خدای را که آفرید تا این سوال و هزاران سوال بی جواب...
-
شراب تلخ
1389/01/15 22:49
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش نظر کردن به درویشان...
-
دمی با رومی
1389/01/15 15:33
ما ز قرآن مغز را برداشتیم پوست را پیش خران بگذاشتیم *** ما درون را ننگریم و قال را ما برون را بنگریم و حال را *** هیچ آدابی و ترتیبی مجوی هرچه میخواهد دل تنگت بگوی *** من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم *** تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی