دلم خوش است به گل های باغ قالی ها
که چشم باران دارم ز خشکسالی ها
به باد حادثه بالم اگر شکسته٬چه باک!
خوشا پریدن با این شکسته بالی ها!
چه غربتی است٬عزیزان من کجا رفتند؟
تمام دور و برم پر ز جای خالی ها
زلال بود و روان رود رو به دریایم
همین که ماندم، مرداب شد زلالی ها
خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
که دل زدیم به دریای بی خیالی ها
قیصر امین پور
سلام
مطلب جالبی بود.
موفق باشی.
اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست
شعر زیبایی بود