سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

قسمت نهم منشور شوشیانا



در برابرِ فرودستان، فروتنم
در مقابلِ ستمگران، مقتدر
و رو در رویِ ریاکاران، بی‌رحم.

هر او که از کرده‌ی نادُرُستِ خویش
پشیمان شود
شفاعتِ من ارزانی‌اش خواهد شد.

هر او که به بیداری برآید
برادرِ من است
و او که همدلِ مردمان شود
هرگز پشیمان نخواهد شد.

پس شما را به گذشت، به عشق و به محبت
فرا می‌خوانم
سخنِ مرا بشنوید
من کوروش، پسرِ ماندانا و کمبوجیه
چنین پنداشته
چنین گفته
چنین کرده‌ام.

تمدنِ من تاریکی را از جهان خواهد زدود
زیرا من برای رفاه و رهایی آمده‌ام.

مرا مجلسی از دبیران و دانایان است
مرا مجلسی از پیران و پاک‌دینان است
که یاری‌ام می‌دهند
تا قبایلِ آدمی بی‌قانون نماند
من شاه شاهانم
خورشید‌زاده‌ی اَنشان و آسمانِ بلند
که شادمانی را برای شما خواسته‌ام
که خوشی‌ها را برای شما خواسته‌ام
که عدالت و آزادی را برای شما خواسته‌ام.

فراموش نکنید
او که زیانی به مردم رسانَد
رازدارِ اهریمن است
و من کیفرش خواهم داد.
اما او که سلامتِ مردمانِ مرا بخواهد
اولادِ آب و علاقه و خورشید است.
نیکوکارِ بزرگ منم
پارسای بی‌همتا منم
من داوریِ ایزدان را به زمین آورده‌ام.

پس به پیروانِ خود گفتم
من هرگز کسی را
به دلیلِ آیین و باورش
به بند نخواهم کشید
شما نیز با دانایی
به آرایشِ اورنگِ خویش برخیزید
زیرا او که نمی‌آموزد، خردمند نیست

سیدعلی صالحی
بازسرایی کتیبه های کوروش بزرگ.
نظرات 1 + ارسال نظر
Aynaz 1390/01/11 ساعت 11:41 http://yaghishsasi.blogsky.com/

بسیار زیبا بود.

منشما رو لینک کردم اگه دوستداشتین شما هم وبلاگ من رو با نام ترانه ی باران لینک کنید.

خوشحال میشم سر بزنید.
نو بهار است در آن کوش که خوش دل باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد