-
رباعی
1388/12/23 12:39
کشتند چراغ عالم افروزی را دادند به ما غم جهانسوزی را صد بوسه به دست ابن ملجم می زد می دید اگر علی چنین روزی را!! ! گفتند: کلام تابناکم کفر است اندیشه اشراقی تاکم کفر است اینسان که طواف می کنم میکده را گر کعبه نسازند زخاکم کفر است *** من: قامت مرگ را کفن می خواهم با حادثه جنگ تن به تن می خواهم با دست شراب کعبه را باید...
-
ای بهار
1388/12/22 18:29
ای بهار ای بهار ای بهار تو پرنده ات رها بنفشه ات به بار می وزی پر از ترانه می رسی پر از نگار هرکجا رهگذار تست شاخه های ارغوان شکوفه ریز خوشه اقاقیا ستاره بار بیدمشک زرفشان لشکر ترا طلایه دار بوی نرگسی که می کنی نثار برگ تازه ای که می دهی به شاخسار چهره تو در فضای کوچه باغ شعر دلنشین روزگار آفرین آفریدگار ای طلوع تو در...
-
بهار بهار
1388/12/21 16:04
بهار بهار صدا همون صدا بود صدای شاخه ها و ریشه ها بود بهار بهار چه اسم آشنایی ؟ صدات میاد ... اما خودت کجایی وابکنیم پنجره ها رو یا نه ؟ تازه کنیم خاطره ها رو یا نه ؟ بهار اومد لباس نو تنم کرد تازه تر از فصل شکفتنم کرد بهار اومد با یه بغل جوونه عید آورد از تو کوچه تو خونه حیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون خونه ما...
-
بهار خاموش
1388/12/21 13:46
ندانم این نسیم بال بسته چه خواهد کرد با جان های خسته پرستو می رسد غمگین و خاموش دریغ از آن بهاران خجسته ؛؛؛فریدون مشیری؛؛؛
-
دیباچه خون
1388/12/18 13:50
نه هراسی نیست من هزاران بار تیرباران شده ام و هزاران بار دل زیبای مرا از دار آویخته اند و هزاران بار با شهیدان تمام تاریخ خون جوشان مرا به زمین ریخته اند سرگذشت دل من زندگی نامه انسان است که لبش دوخته اند زنده اش سوخته اند و به دارش زده اند آه ای بابک خرم دین تو لومومبا را می دیدی و لومومبا می دید مرگ خونین مرا در...
-
خبرت هست؟
1388/12/17 21:39
خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد خبرت هست که ریحان و قرنفل در باغ زیر لب خنده زنانند که کار آسان شد خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید در سماع آمد و استاد همه مرغان شد خبرت هست که در باغ کنون شاخ درخت مژده نو بشنید از گل و دست افشان شد خبرت هست که جان مست شد از جام بهار سرخوش و رقص کنان در...
-
زندگی
1388/12/17 15:27
چه فکر می کنی؟ که بادبان شکسته زورق به گل نشسته ایست زندگی؟ درین خراب ریخته که رنگ عافیت ازو گریخته به بن رسیده راه بستهایست زندگی؟ چه سهمناک بود سیل حادثه که همچو اژدها دهان گشود زمین و آسمان زهم گسیخت ستاره خوشه خوشه ریخت و آفتاب در کبود درههای آب غرق شد. هوا بد است تو با کدام باد میروی؟ چه ابر تیرهای گرفته...
-
قفس
1388/12/16 22:46
نه همین غمکده، ای مرغک تنها قفس است گر تو آزاد نباشی همه دنیا قفس است تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است تا که نادان به جهان حکمروایی دارد همه جا در نظر مردم دانا قفس است. فریدون مشیری
-
بس کنید
1388/12/14 17:29
شرم تان باد ای خداوندان قدرت بس کنید بس کنید از اینهمه ظلم و قساوت بس کنید ای نگهبانان آزادی نگهداران صلح ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون سرب داغ است اینکه می بارید بر دلهای مردم سرب داغ موج خون است این که می رانید بر آن کشتی خودکامگی موج خون گر نه کورید و نه کر گر مسلسل های تان یک لحظه ساکت می شوند بشنوید و...
-
والا پیام دار محمد!
1388/12/13 02:33
< الملکُ یبقیٰ مع الکفر، و لایبقیٰ مع الظلم! > * والا پیامدار، محمد! گفتی که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمیماند برپا و استوار! ... آنگاه، تمثیلوار کشیدی عبای وحدت بر سر پاکان روزگار! ... در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا، - دیرینه! ای محمد! جا هست بیش و کم، آزاده را که تیغ کشیدهست بر ستم؟! ؛؛؛سیاوش کسرایی؛؛؛ میلاد...
-
آواز کرک
1388/12/12 15:30
« بده ... بدبد ... چه امیدی ؟ چه ایمانی ؟» «کرک جان ! خوب می خوانی من این آواز پاکت را درین غمگین خراب آباد چو بوی بالهای سوخته ت پرواز خواهم داد گرت دستی دهد با خویش در دنجی فراهم باش. بخوان آواز تلخت را ، ولکن دل به غم مسپار کرک جان ! بنده ی دم باش ...» « بده ... بدبد... راه هر پیک و پیغام خبر بسته ست نه تنها بال و...
-
روزی که کوروش گریست
1388/12/11 15:16
روزی کوروش در حال نیایش با خ دا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته وجز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم. آیا میتوانم آن را مطرح کنم؟خدا گفت: البته! - از تو میخواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز رابررسی کنم.سوگند میخورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم. - چرا چنین چیزی را...
-
نوک پرنده را نبند...
1388/12/11 13:36
نوک پرنده را نبند با بالهایش آواز خواهد خواند بال پرنده را نبند با آوازش خواهد پرید تا اوج کهکشان لبان شاعر را....
-
از ماست که بر ماست
1388/12/11 09:00
این دود سیه فام که ازبام وطن خاست از ماست که بر ماست وین شعله سوزان که برآمد ز چپ و راست از ماست که بر ماست ؛؛؛ملک الشعرا بهار؛؛؛
-
خداوندا!
1388/12/10 18:31
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است... ؛؛؛دکتر علی شریعتی؛؛؛
-
سروش
1388/12/10 00:45
من در سرزمینی زندگی می کنم که در آن دویدن،سهم کسانی است که نمی رسند و رسیدن سهم کسانی است که نمیدوند... ؛؛؛دکتر سروش؛؛؛
-
بهار غم انگیز
1388/12/09 08:52
بهار آمد ، گل و نسرین نیاورد نسیمی بوی فروردین نیاورد پرستو آمد و از گل خبر نیست چرا گل با پرستو همسفر نیست ؟ چه افتاد این گلستان را ، چه افتاد ؟ که آیین بهاران رفتش از یاد چرامی نالد ابر برق در چشم چه می گرید چنین زار از سر خشم ؟ چرا خون می چکد از شاخه ی گل چه پیش آمد ؟ کجا شد بانگ بلبل ؟ چه درد است این ؟ چه درد است...
-
زمستان
1388/12/09 00:18
هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای...
-
صرف و نحو زندگی
1388/12/08 16:28
جمله های ساده ی نسیم و آب و جویبار فعل لازم نفس کشیدن ِ گیاه اسم جامد ستاره ، سنگ اشتقاق ِ برگ از درخت وآنچه زین قِبَل سوال هاست؛ در بر ادیب ِ دهر و مکتب ِ حقایش بیش و کم شنیده ایم و خوانده ایم نکته هایی آشناست. لیک هیچ کس به ما نگفت مرجع ضمیر ِ زندگی کجاست؟ «دکترمحمد رضا شفیعی کدکنی»
-
روز ناگزیر
1388/12/08 11:51
این روزها که می گذرد ، هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود یک آشنای دور صدا می زند آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور مثل عبور نوروز مثل صدای آمدن روز است آن روز ناگزیر که می آید روزی که عابران خمیده یک لحظه وقت داشته باشند تا سربلند باشند و آفتاب را در آسمان ببینند...
-
موسیقی فاخر یعنی چه؟؟؟؟
1388/12/07 19:41
تنها به من بگویید موسیقی فاخر یعنی چه؟ و همایون شجریان چه نوعی از موسیقی را اجرا میکند که کنسرتش به این شکل بایستی لغو شود؟ همین....
-
مست و هوشیار
1388/12/07 19:09
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت این پیراهن است افسار نیست گفت مستی زان سبب افتان وخیزان می روی گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست گفت می باید ترا تا خانه ی قاضی برم گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست گفت نزدیک است والی راسرای آنجا شویم گفت والی از کجا در خانه ی خمار نیست گفت تا داروغه راگوییم درمسجد...
-
به یاد مشکاتیان
1388/12/07 13:07
خوشا آنکه همچون تو مست از جهان میرود خوشا آنکه همچون تو مست از شراب الست از جهان میرود خوشا آنکه همچون تو در خواب مست به دور از غم هرچه هست از جهان میرود کسی با خود از این جهان ارمغانی نبرد خوشا آنکه همچون تو با جام و نامی به دست از جهان میرود پس از تو نه می میتوان نوش کرد نه بر نغمه و سوزِ سازی توان گوش کرد چه...
-
حی علی الشراب
1388/12/07 06:34
داریم هماره خنجر شک در مشت ای بی خبران بی خبری ما را کشت تا چند به گرد فرقه ها چرخیدن زرتشت علی بود و علی هم زرتشت... *** در میکده های مکه پیدایم شد صد کعبه ی دل غرق تماشایم شد آنقدر شراب عاشقی نوشیدم تا حی علی الشراب فتوایم شد "ایرج زبردست"
-
به تو چه؟؟
1388/12/06 21:12
زاهدا من که خراباتی و مستم … به تو چه … ساغر و باده بود بر سر دستم … به تو چه … به تو چه … تو اگر گوشه محراب نشستی . . . صنمی گفت چرا ؟ من اگر گوشه میخانه نشستم … به تو چه ؟ آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند تو که خشکی چه به من ؟ من که تر هستم به تو چه ؟
-
شعر دوباره ها
1388/12/02 17:49
برای چشم ها و روی تو برای گل ها و آفتاب برای آتش و شب بسیار شعر گفتند بسیار شعر نوشتیم برای خوب برای بد برای سفید برای سیاه برای خوب و بد و سفید و سیاه بسیار شعر گفتیم اینک برای چشمت شعری دوباره باید بنویسم وقتی که سحر می کند وقتی به عشق می خواند و چون شکار افسون کرد او را چو مار می هلد و دور می کشد انگار اتفاق...
-
بیا که بر ستم روزگار گریه کنیم
1388/12/01 07:08
تو در امید بهاری بگو کدام بهار تو در هوای نسیمی بگو کدام نسیم گمان مدار که ما در این بهار به گل ها و سبزه ها برسیم بهار ما ز تبسم لطیف بیزارست ولی نسیم غم جانگداز بسیارست گل بهار کجاست گل بهار جوان فتاده در خونست گل بهار رخ مادران محزونست چمن کجاست بگو ؟ تمام صحنه ی میدان جنگ ما چمن است گلشن برادر تو یا پسر عموی من...
-
من شکست نمی خورم!
1388/11/30 19:27
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 من شکست نخواهم خورد.ورزشکار شکست می خورد تاجر ور شکست می شود.سیاستمدار ناکام می گردد ولی من شکست نمی خورم. ایمان و دوست داشتن رویین تنم کرده اند وقتی تنهای تنهایم کردند و دنیایم قفسی سیمانی چند وجب در چند وجب تنگ و تاریک مثل گور بریده از جهان و جهانیان دور از عالم...
-
جرس
1388/11/30 12:03
بگو به باران ببارد امشب بشوید از رخ غبار این کوچه باغ ها را که در زلالش سحر بجوید ز بی کران ها حضور ما را به جست و جوی کرانه هایی که راه برگشت از آن ندانیم من و تو بیدار و محو دیدار سبک تر از ماهتاب و از خواب روانه در شط نور و نرما ترانه ای بر لبان بادیم به تن همه شرم و شوخ ماندن به جان جویان روان پویان بامدادیم ندانم...
-
باز هم برای باران زیبایم
1388/11/29 19:01
من : دهکده ها نبض حقایق هستند او : مردم ده با تو موافق هستند ناگاه صدای خیس رعدی پیچید : باران که بیاید همه عاشق هستند "ایرج زبردست"