سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

رهایی

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت 

 

یکچند نیز خدمت معشوق و می کنم 

 

*** 

 

فردا کنکور دارم ولی عین خیالم نیست 

 

اصلا دلم نمی خواد برم دانشگاه 

 

همینجوری بهتره 

 

آزاد و رها 

 

میخوام زندگی کنم 

 

نمی خوام تو اوج جوونی حق زندگی و عاشقی رو ازم بگیرن 

 

پس زنده باد رهایی 

 

درود بر شما و خودم

نظرات 2 + ارسال نظر
عباس دیارمند 1389/04/14 ساعت 14:45

سلام خوبی؟
من کم پیدام یا شما؟
من که شرمنده شدم راجب آهنگه تو هم برا همیشه رفتی بهم سرنزدی!!!!!!
راستی فکر کنم شما هم کنکور دادید کنکور چطور بود؟
فکر کنم تو دلتون میگن خجالت نمیکشه دوباره برگشته به خد هرچی از دوستان یاران رفیقان خواستم و گشتم پیداش نکردم میدوارم که منو ببخشید اگه وقت کردید به کلبه حقیرانه ماهم سربزنید و دلمونوشاد کنید .
وبتون عالی عالی شده ولی ای کاش سه تار که قبلنا گذاشته بودی بازم میموند البته فضولیه ببخشید فعلا عصر خوش.باران خانوم.

عبدو 1389/04/20 ساعت 16:09 http://hekayat86.blogfa.com

سلام

امیدوارم ماراتون کنکور را ولو به نتیجه های ناخوشایند به پایان رسونده باشی به نظر من شرکت کردن تو این مسابقه خودش بزرگترین پاداش برای ما ها است

حکایت به روز است با زنجیر باف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد