سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

مادر

اشراق تماشایی باور باشی
از عرش خدا نیز فراتر باشی
صد کعبه نماز می ګزارند تو را
یک لحظه اګر به جای مادر باشی
ایرج زبردست
.
.
روز مادر مبارک
دلم برا مامانم یه ذره شده
.

ایرج زبردست خیامی زبردست تر از خیام

ایرج زبردست ...خیامی زبردست تر از خیام

پس از آن همه تلاش و سختی برای کنکور
 
بالاخره در رشته ی مهندسی معماری روزانه ی دانشگاه خلیج فارس بوشهر
 
مشغول به تحصیل شدم.
 
علاقه ی عجیبی به رشته ام داشتم ولی به شدت نگران بودم و این نگرانی روز به روز 
 
بیشتر میشد....مدام یک حس عجیب در گوشم میگفت تو در این رشته تاب نخواهی آورد
 
شاید تلقین منفی یا .....نمی دانم
 
ولی هرچه بود متاسفانه یا خوشبختانه تحقق یافت
 
نزدیک به 2سال خانواده ام مرا نصیحت میکردند که از فکر انصراف از دانشگاه بیا بیرون
 
بیچاره خواهی شد....همه چیز را از دست خواهی داد
 
ولی من تنها به آرامش می اندیشیدم و بس
 
به مرز جنون رسیده بودم و همه را نیز با خودم ناخواسته به این مرز میکشاندم
 
مقصر من نبودم که خود آنها بودند
 
من خواهان آرامش مطلق بودم و این خواسته ام را فریاد میکشیدم 

ولی گوش شنوایی نبود و اگر بود سعی میکرد نشنود 

تا اینکه پس از 3سال سختی و گریه و افسردگی همگی هرچند برایشان دشوار بود
 
راضی شدند دانشگاه را با تمام خوبی ها و بدی هایش که البت بسیار بیشتر بود
 
طلاق داده و بروم پی علاقه ام 

شعر و ادبیات
 
نویسندگی 

عشق بازی با کلمات
 
و
 
آرامش
 
در این مدتی که برای انصراف از دانشگاه اصرار میکردم و خانواده نمی پذیرفت
 
خودم
 
خدای خودم
 
هدفم
 
لذات زندگی 
 
و
 
کودک درونم را گم کردم
 
دینم 

اعتقاداتم 

همه را به دست فراموشی سپردم 

ولی 
 
مهربان پروردگار هیچ گاه تنهایم نگذاشت 

پس از انصراف از دانشگاه چند ماهی در سکوت و تنهایی در خانه به سر بردم 

و بسیار تلاش کردم برای یافتن خود گم شده ام
 
خدایم 

آن خدایی که سرشت من بی او تاب زیستن نداشت 

رفتم و رفتم تا اینکه
 
در نوروز 89 خداوند تمام فروهرهای بزرگان را برای یاری من فرستاد
 
و به من فهماند تلاش هایم عبث نبوده
 
با خواندن اشعار و متون بسیاری شیفته ی زرتشت مهربان و کوروش بزرگ شدم
 
و این عشق ماندگار و جاودان را مدیون 2 عزیزم 

حافظ شیراز و خیام شیراز 

آری
 
خداوند آرامش از دست رفته ام را با 2گوهر گرانبها که هیچگاه فراموششان نخواهم  
 
نمود 

به من بازگرداند
 
غزلیات حافظ عزیز و رباعیات ایرج زبردست 

این 2 نازنین 

خدایم را و خودم را به من بازگرداندند 

برایم بسیار دشوار است بیان احساسم در نوروز 89 پس از خواندن رباعیات
 
ایرج زبردست عزیز 

به ویژه آن زمانی که این رباعیات را میخواندم:
 

زرتشت بیا که با تو امید آید
 
شب نیز صدای پای خورشید آید 

تاریخ اگر دوباره تکرار شود 

کعبه به طواف تخت جمشید آید
 

*

داریم هماره خنجر شک در مشت
 
ای بیخبران بی خبری ما را کشت 

تا چند به گرد فرقه ها چرخیدن
 
زرتشت علی بود و علی هم زرتشت

*

کشتند چراغ عالم افروزی را
 
دادند به ما غم جگرسوزی را 

صد بوسه به دست ابن ملجم میزد 

میدید اگر علی چنین روزی را 


*

ترسم که زخیل حق کنارش بزنند
 
صد زخم به یازده تبارش بزنند 

آن معجزه ای که انتظارش جاری ست 

ترسم که بیاید و به دارش بزنند

*

آری بیان احساس آن شناختی که رباعیات ایرج زبردست نازنین از خدا و دین و زندگی و 
 
 امید به آینده 

به این باران پاییزی داد نه در حوصله ی این صفحه ی مجازی که در ذهن و ضمیر هیچ 
 
 انسانی حتی خود استاد زبردست نمی گنجد. 

تنها میتوانم با صداقت و بیان کودکانه بگویم برای من ایرج زبردست به مراتب زبردست تر 
 
 از خیام نیشابوریست چرا که 

آن واژه های اهورایی مرا دوباره به زندگی بازگرداند کاری که نه رباعیات خیام که حتی  
 
غزلیات شمس هم از عهده اش بر نیامد. 

درود بر استاد ایرج زبردست دوست داشتنی
 
هم او که برای من همان جایگاهی را دارد که شمس برای مولوی
 
عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را
 
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

قطره ای از اقیانوس ادبیات ایران زمین
 
باران  
ایرج زبردست

من خدا را دارم 

 

کوله بارم بر دوش 

 

سفری می باید 

 

سفری تا ته تنهایی محض 

 

سازکم با من گفت 

 

هر کجا لرزیدی 

 

از سفر ترسیدی 

 

تو بگو از ته دل 

 

من خدا را دارم 

 

من و سازم چندی ست 

 

که فقط با اوییم

یک نفر آمد و بر پنجره ام گل مالید 

 

من ولی 

 

منتظر بارانم 

 

؛؛باران پاییزی؛؛

رهایی

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت 

 

یکچند نیز خدمت معشوق و می کنم 

 

*** 

 

فردا کنکور دارم ولی عین خیالم نیست 

 

اصلا دلم نمی خواد برم دانشگاه 

 

همینجوری بهتره 

 

آزاد و رها 

 

میخوام زندگی کنم 

 

نمی خوام تو اوج جوونی حق زندگی و عاشقی رو ازم بگیرن 

 

پس زنده باد رهایی 

 

درود بر شما و خودم

همه چی آرومه

همه چی آرومه 

 

من چقد خوشبختم 

 

خدای من خیلی دوست دارم 

 

خیلی ماهی 

 

خیلی گلی 

 

قربونت برم 

 

بووووووووووووسس برای اهورا مزدای مهربونم

گم دشده ی ما

طفلی به نام شادی، 

دیریست گمشده ست 

با چشمهای روشن  ِ براق 

با گیسویی بلند به بالای آرزو 

هرکس از او نشانی دارد 

ما را کند خبر 

این هم نشان ما 

یک سو خلیج فارس 

سوی دگر خزر» 

 

"دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی" 

دلگیرم این روزها

غم این خفته ی چند 

 

خواب در چشم ترم می شکند 

 

این روزها دلتنگتر از همیشه 

 

بارانی ام 

 

به یاد روزهای زیبایی که چه کم بود و  

 

چه زود گذشت 

 

دلم گرفته ای دوست 

 

هوای گریه با من 

 

و تنها همدم من این روها 

 

دریا هست و غزل حافظ 

 

و موسیقی 

 

دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است 

 

خدای من 

 

از سپیده دم امروز 

 

غمی سنگین را در وجودم احساس میکنم 

 

غمی چندین ساله 

 

غمی غمناک 

 

نه می توانم اشک بریزم 

 

نه می توانم ناله کنم 

 

نه جایی برای فریاد دارم 

 

تنها چاره ام سکوت است و سکوت است و سکوت 

 

ای اهورای زیبای من 

 

این روزها دلگیرم 

 

کاش می توانستم در خواب غفلت فرو بروم 

 

کاش می توانستم درک نکنم 

 

نفهمم....بی خیال باشم 

 

کاش 

 

ولی افسوس 

 

افسوس که نمی توانم نفهمم و درک نکنم 

 

کاش جایی برای فریاد بود ولی نیست 

 

کاش می شد راحت گریست ولی نمی شود 

 

تنها کسی که میداند در چه دردی و تبی می سوزم 

 

قلم من است 

 

آری هم او که توتم من است 

 

به اندازه ی بزرگی اهورا حرف برای گفتن دارم 

 

ولی ..... 

 

افسوس 

 

دیگر بس است 

 

می خواهم ببارم 

 

ای کاش سبک شوم 

 

خوش به حال دریا 

 

خوش به حال پرندگان 

 

خوش به حال کوه دماوند 

 

خوش به حال آسمان 

 

خوش به حالشان که روز ازل آن امانت سنگین را 

 

نپذیرفتند که به دوش بکشند 

 

حکما می دانستند 

 

چه به سرشان خواهد آمد 

 

ای کاش روز ازل نمی پذیرفتم آن امانت سنگین را 

 

خدایا 

 

دلم گرفته 

 

تو دلگشایی کن 

 

خدا 

 

مهربانم 

 

عزیز دلم 

 

یار غار من 

 

تنهایمان مگذار 

 

هرگز  

 مزار جدم کوروش....غروب تمدن

بخوان خدای را بخوان


  "دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزد

به کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد

رقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رخ برتاب
چه افتاد این سر ما را که خاک در نمی‌ارزد

شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ارزد

چه آسان می‌نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد

تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمی‌ارزد

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیی دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ارزد"

***
بخوان خدای را بخوان گره گشای را بخوان

مگر نوای مرغ حق ثمری, بخشد
بما صفای عالم دگری , بخشد

بر آور ای نشان حق زدل , آوایی
مگر که بر دعای ما اثری ,بخشد

بخوان خدای را بخوان, گره گشای را بخوان

چون من در این سکوت شب, تویی و شب نخفتگان
که حق عیان نمی شود به چشم خواب رفتگان

مگر به همنوائیم, دهی ز خود رهاییم
بخوان در این سکوت شب, به درگه خداییم

بخوان خدای را بخوان , گره گشای را بخوان

با نام حق, آتش ها در جانم افکندی
از جان مگو, آتش در ایمانم افکندی
ای آسمان چون سوز آوازم بشینیدی
خورشید و مه رقصان در دامانم افکندی

بخوان خدای را بخوان, گره گشای را بخوان

مگر نوای مرغ حق ثمری , بخشد
بما صفای عالم, دگری بخشد
برآور ای نشان حق زدل, آوایی
مگر که بر دعای ما
اثری بخشد
اثری بخشد.
  

تصور کن

 تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته


           جهانی که هرانسانی تو اون خوشبخته خوشبخته


جهانی که تو اون پول ونژادو قدرت ارزش نیست


   جواب هم‌صدایی‌ها پلیس ضِد شورش نیست


نه بمب هسته‌ای داره، نه بمب‌افکن نه خمپاره


     دیگه هیچ بچه‌ای پاشو روی مین جا نمی‌زاره


همه آزاده آزادن، همه بی‌درد بی‌دردن


                تو روزنامه نمی‌خونی، نهنگا خودکشی کردن


جهانی را تصور کن، بدون نفرت و باروت


              بدون ظلم خود کامه، بدون وحشت و تابوت


جهانی را تصور کن، پر از لبخند و آزادی


                لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی


تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه


                  اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه


تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانه‌س


      تمام جنگ‌های دنیا، شدن مشمول آتش‌بس


کسی آقای عالم نیست، برابر با هم‌اند مردم


         دیگه سهم هر انسانِ تن هر دونه‌ی گندم


بدون مرزو محدوده، وطن یعنی همه دنیا


               تصور کن تو می‌تونی بشی تعبیر این رویا


"یغما گلرویی"


دانلود آهنگ "تصور کن" با صدای "سیاوش قمیشی"



آزادی