سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

دمی با رومی

ما ز قرآن مغز را برداشتیم

پوست را پیش خران بگذاشتیم


***


ما درون را ننگریم و قال را

ما برون را بنگریم و حال را


***


هیچ آدابی و ترتیبی مجوی

هرچه میخواهد دل تنگت بگوی


***


من نکردم خلق تا سودی کنم

بلکه تا بر بندگان جودی کنم


***


تو برای وصل کردن آمدی

نی برای فصل کردن آمدی



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد