-
پیرهن سبز
1388/11/29 14:38
ای غرق به خون پیرهن سبز تن دوست! وی بیرق گلگون برافراشتن دوست ! چون جامه ی پرنور انالحق زن منصور ای شاهد بر دار شهادت شدن دوست در لحظه ی دیدارتو هم اشکم وهم رشک زان بوسه ی آخرکه زدی بر دهن دوست از صافی سبز تو گذر کرد خوشا تو خونی که فرو ریخت به خاک وطن دوست گفتیم مگر حرز حفاظش شوی اما تقدیر چنین خواست که باشی کفن دوست...
-
در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست
1388/11/29 07:41
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست سوگند می خورم به مرام پرندگان در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست در کارگاه رنگرزان دیار ما رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست از بردگی مقام بلالی گرفته اند در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست دارد بهار می گذرد با شتاب عمر فکری کنید که فرصت پلکی درنگ نیست وقتی که...
-
سوگواران خموش
1388/11/28 23:15
سوگواران تو امروز خموشند همه که دهان های وقاحت به خروشند همه گر خموشانه به سوگ تو نشستند رواست زان که وحشت زده ی حشر وحوشند همه آه از این قوم ریایی که درین شهر دو روی روزها شحنه و شب ، باده فروشند همه باغ را این تب روحی به کجا برد که باز قمریان از همه سو خانه به دوشند همه ای هران قطره ز آفاق هران ابر ببار بیشه و باغ...
-
برای آغازین روز زندگی "باران" خواهرزاده ی نازنینم
1388/11/28 12:24
* باران * ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن سرود زندگی سر کن دلم تنگه ... دلم تنگه بخواب ، ای دختر نازم بروی سینه ی بازم که همچون سینه ی سازم همه ش سنگه... همه ش سنگه نشسته برف بر مویم شکسته صفحه ی رویم خدایا ! با چه کس گویم که سر تا پای این دنیا همه ش ننگه ... همه ش رنگه ... " باران زیبایم میلادت مبارک"...
-
رباعی ایرج زبر دست - تقدیم به شجریان
1388/11/28 08:10
به استاد محمدرضا شجریان دســـت نفست ســتاره ها را چیــده است شـب با دف ماه ? تا سحر رقصیده ا ست همــچون ســحر از عــطر اذان سرشاری انـــگار لــب تــو را خـــدا بوسیـده سـت
-
آه باران
1388/11/27 18:42
آه باران! ای امید جان بیداران! بر پلیدی ها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم آیا چیره خواهی شد؟ آه باران!
-
رباعی
1388/11/27 07:37
امروز دگر چشم حقیقت بین نیست در شهر قلندری جنون آیین نیست تا کی به سکوت دل سپردن ? تا کی مردم به خدا دین محمد این نیست. *** آئینه ی باورم مرا خنجر زد آن نیمه ی دیگرم مرا خنجر زد تاریخ ? هزار دیده هابیل گریست وقتی که برادرم مرا خنجر زد . "ایرج زبردست"
-
حسرت
1388/11/26 18:16
در پی آن نگاه های بلند حسرتی ماند و آه های بلند... "فریدون مشیری"
-
گالیا
1388/11/26 09:04
دیراست گالیا در گوش من فسانه دلدادگی مخوان دیگر ز من ترانه شوریدگی مخواه دیر است گالیا! به ره افتاد کاروان عشق من و تو ؟ آه این هم حکایتی است اما درین زمانه که درمانده هر کسی از بهر نان شب دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست شاد و شکفته در شب جشن تولدت تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک امشب هزار دختر هم سال تو ولی خوابیده...
-
باران
1388/11/25 19:10
تنها تکرار نام توست که میگویدم: دیدگانت خواهران بارانند.
-
شام برگ ریزان
1388/11/24 15:11
جانی شکسته دارم از دوستی گریزان در باورم نگنجد بیداد از عزیزان وایا ستیزه جویان با دشمنان ستیزند ایا برادرانیم با یکدیگر ستیزان آه آن امیدها کو چون صبح نوشکفته تا حال من ببینند در شام برگ ریزان از جور دوست هرچند از پا افتادگانیم ما را ازین گذرگاه ای عشق بر مخیزان
-
روز عشق
1388/11/24 14:32
و عشق صدای فاصله هاست صدای فاصله هایی که غرق ابهامند. روز عشق مبارک