سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

بیا که بر ستم روزگار گریه کنیم

 

تو در امید بهاری بگو کدام بهار
تو در هوای نسیمی بگو کدام نسیم
گمان مدار که ما
 در این بهار به گل ها و سبزه ها برسیم
بهار ما ز تبسم لطیف بیزارست
ولی نسیم غم جانگداز بسیارست
گل بهار کجاست
گل بهار جوان فتاده در خونست
گل بهار رخ مادران محزونست
چمن کجاست بگو ؟
تمام صحنه ی میدان جنگ ما چمن است
گلشن برادر تو یا پسر عموی من است
نوای بلبل ای نوبهار دانی چیست
صدای غربت مردان خسته ی وطن است
 صدای ضجه نو باوگان بی مادر
فغان دختر بیچاره در عزای پدر
غریو گریه ی طاقت گداز مرد و زن است
چه گویم ای همدرد
ز گریه سرشارم
بیا که بر ستم روزگار گریه کنیم
بیا به یاد دل داغدار گریه کنیم
بیا به درد زمان زار زار گریه کیم
بیا از اینهمه داغ کنار لاله چو ابر بهار گریه کنیم
تو در امید بهاری بگو کدام بهار ؟

   

"مهدی سهیلی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد