سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

شام برگ ریزان

جانی شکسته دارم از دوستی گریزان
در باورم نگنجد بیداد از عزیزان
وایا ستیزه جویان با دشمنان ستیزند
ایا برادرانیم با یکدیگر ستیزان
آه آن امیدها کو
چون صبح نوشکفته
 تا حال من ببینند در شام برگ ریزان
از جور دوست هرچند از پا افتادگانیم
ما را ازین گذرگاه ای عشق بر مخیزان

روز عشق

و عشق  

صدای فاصله هاست 

صدای فاصله هایی که غرق ابهامند. 

 

روز عشق مبارک