زاهد چو جدال با خدا خواهد کرد
از فاجعه محشری بپا خواهد کرد
گر شهوت او به خلوتش رخنه کند
با سایه خویش هم زنا خواهد کرد
***
آئینه سیاه پوش عالم شده است
حیرانی تاریخ ، مجسم شده است
وقت است که اسلام گریبان بدرد
هر بولهبی رسول اکرم شده است
***
ترسم که زخیل حق کنارش بزنند
صد زخم به یازده تبارش بزنند
آن معجزه ای که انتظارش جاری ست
ترسم که بیاید به دارش بزنند
***
رودیم ولی همنفس مردابیم
سیلی خور این زمانه کج تابیم
تاریخ به زیر آب فریاد کشید:
کوروش تو بپا خیز که ما در خوابیم
***
صد بار به سنگ کینه بستند مرا
از خویش غریبانه گسستند مرا
گفتند همیشه بی ریا باید زیست
آئینه شدم ، باز شکستند مرا
؛؛ایرج زبردست؛؛
رباعی خیلی قشنگی بود بهت تبریک میگم