سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

چند رباعی بسیار زیبا

زاهد چو جدال با خدا خواهد کرد

از فاجعه محشری بپا خواهد کرد

گر شهوت او به خلوتش رخنه کند

با سایه خویش هم زنا خواهد کرد
 

*** 

 

آئینه سیاه پوش عالم شده است

حیرانی تاریخ ، مجسم شده است

وقت است که اسلام گریبان بدرد

هر بولهبی رسول اکرم شده است 

 

*** 

 

ترسم که زخیل حق کنارش بزنند

صد زخم به یازده تبارش بزنند

آن معجزه ای که انتظارش جاری ست

ترسم که بیاید به دارش بزنند 

 

*** 

 

رودیم ولی همنفس مردابیم

سیلی خور این زمانه کج تابیم

تاریخ به زیر آب فریاد کشید:

کوروش تو بپا خیز که ما در خوابیم 

 

*** 

 

صد بار به سنگ کینه بستند مرا

از خویش غریبانه گسستند مرا

گفتند همیشه بی ریا باید زیست

آئینه شدم ، باز شکستند مرا
 

؛؛ایرج زبردست؛؛

نظرات 1 + ارسال نظر
صالح 1389/01/07 ساعت 18:42

رباعی خیلی قشنگی بود بهت تبریک میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد