سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

منم کوروش




ریواسِ مُرده
از تشنگی رها خواهد شد
پیک‌های ایزدی به راهند
سروش از ساحتِ آسمان خواهد آمد
و هزاره‌ی اوشیدَر ظهور خواهد کرد.


این یقین من است
اژدها به خواب رَوَد
راستی بسیار شود
و تندرستی به تماشا بیاید.


تنها دانایان سخن مرا خواهند شنید
همه‌ی هرزه‌دَری‌ها را به آبِ دریاها خواهم ریخت
خطاکاران را به خوابِ ریحان و عطرِ هوا خواهم شُست
رمه‌ها را روانه‌ی دشت‌ها خواهم کرد
و به آسمان خواهم گفت
مردمانِ مرا از برکتِ خویش بی‌نصیب نکن!


آب‌ها بی‌زیان
آتش‌ها پاک
و گیتی در گشایش باد.


پس ای مردمان
اگر چراغی از این خانه بشکنید
چشم به راهِ ظلمت باشید.
پس ای امیران
بر مردم اگر ستم روا بدارید
پلشتی پدیدار شود
شما پراکنده شوید
شما بمیرید.


این سخنِ من است
مردمان شریکِ شادمانیِ من‌اند
محروم‌شان نخواهم کرد.
همه‌ی مردمان همدلان من‌اند
بی‌بهره نخواهند ماند.


این سخنِ من است
هیچ حکومتی به جور نمی‌ماند
هشدارتان می‌دهم
ظلمت و تازیانه که ظفر یابند
باران بر سرزمین شما نخواهد بارید
آب‌ها رو به کاستی نهند
شما پراکنده شوید
و شما بمیرید.
پس آن عدالتِ عهد شده را
به نیرنگ نیالایید
ماه خواهد گرفت
و خورشید رو به خاموشی خواهد نهاد.


این سخنِ من است
به آیینِ راستی درآیید
دانایی به دست آورید.


به یادتان می‌آورم
زیباترین مَنشِ آدمی
محبتِ اوست،
و بهترین خوبی‌ها
خرسندی مردمانِ من است
و بهترین ارمغانِ آدمی
آزادی‌ست.

 

از باز سرایی های" سید علی صالحی"کتاب  

"منم کوروش شهریار روشنایی ها"  

کوروش بزرگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد