سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

آزادی نام دیگر لیلی

لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید. مجنون به لیلی اش رسید. 


راز رسیدن فقط همین بود. 


کافی است انار دلت ترک بخورد. 


***
لیلی زنجیر نبود 
 

دنیا که شروع شد ، زنجیر نداشت، خدا دنیا را بی زنجیر آفرید. آدم بود که زنجیر را ساخت و شیطان  

 

کمکش کرد.
 

دل زنجیر شد؛ عشق زنجیر شد؛ دنیا پر از زنجیر شد ؛ و آدمها همه دیوانه زنجیری.
 

خدا دنیای بی زنجیر می خواست، اسم دنیای بی زنجیر بهشت بود.
 

امتحان آدم همین جا بود، دست شیطان از زنجیر پر بود.
 

 

خدا گفت: زنجیرت را پاره کن ، شاید نام زنجیر تو عشق باشد.
 

یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد. اسمش را مجنون گذاشتند. مجنون اما نه دیوانه بود و نه زنجیری.
 

این نام را شیطان بر او گذاشت او انسان را با زنجیر می خواست. 


لیلی مجنون را بی زنجیر می خواست. لیلی می دانست خدا چی می خواهد ، لیلی کمک کرد تا مجنون 

 

 زنجیرش را پاره کند.
 

لیلی زنجیر نبود ، لیلی نمی خواست زنجیر باشد. لیلی ماند چون نام دگر او آزادی بود. 

 


عرفان نظر آهاری


دوستان گلم سلام 

 

دفتر "صدای سخن عشق" 

 

دفتری است که تازه ساختمش  

 

و در آن جز عشق نخواهم نوشت. 

 

درود بر شما 

 

باران 

عکس از سجاد عبداللهی

نظرات 2 + ارسال نظر

سلام دوست عاشق هنر
از مطالبت وبلاگت خوشم اومد
بهتون تبریک می گم به خاطر حسن سلیقتون
ایام به کام

SolO 1389/02/14 ساعت 08:12 http://solowritting.blogsky.com

سلام ،،، قشنگ بود
موفق باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد