سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

سفرنامه ی باران

باران که بیاید همه عاشق هستند

از صدای سخن عشق

زمان نمی گذرد عمر ره نمیسپرد  


صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است 

 
نه شنبه هست و نه جمعه  


نه پار و پیرار است  


جوان و پیر کدام است زود و دیر کدام است  


اگر هنوز جوان مانده ای به آن معناست  


که عشق را به زوایای جان صلا زده ای
 

ملال پیری اگر میکشد تو را پیداست 

 
که زیر سیلی تکرار 

 
دست و پا زده ای 

 
زمان نمی گذرد 

 
صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است 

 
خوشا به حال کسی 


که لحظه لحظه اش از بانگ عشق سرشار است 

 

 

"فریدون مشیری" 

 

با سپاس از دوست خوش ذوق بارانی ام 

 

مدتها بود از فریدون مشیری عزیز دور افتاده بودم 

 

سپاس بیکران از این یاد اوری به جا 

 

"باران"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد